English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8130 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
control flow U گردش کنترل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
multimedia U محصول ماکروسافت که امکان تولید برنامههای کاربردی چند رسانهای با استفاده از کتابخانه توابع برای کنترل گردش ویدیو
Other Matches
cascade control U چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
constant displacement pump U پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template U یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
tasks U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
task U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
electronic U مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
tokens U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
token U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
apt U زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
processor U پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
control panel U صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
loops U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
real time U سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
looped U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
executives U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executive U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
radio control U کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control U کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron U کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible U کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ U سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
inventory control U کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
controls U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controlling U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
ctrl U کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt U یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control statement U حکم کنترل دستور کنترل
control sheet U صفحه کنترل چارت کنترل
block plot U صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick U سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
controlled fragmentation U مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
tactical air controler U افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
subroutine U تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
climb mode U روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
remote control U کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
control officer U افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
simple network management protocol U سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
go around mode U روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
quality control tests U ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
flight control U دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
airlift control element U عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
custody U مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
jaunt U گردش
wrests U گردش
canter U گردش
travels U گردش
traveled U گردش
travel U گردش
progress U گردش
canters U گردش
cantering U گردش
cantered U گردش
twirl U گردش
jaunts U گردش
gyration U گردش
twirls U گردش
twirling U گردش
twirled U گردش
runs U گردش
circuit U گردش
circuits U گردش
hike U گردش
hiked U گردش
hikes U گردش
hiking U گردش
flowline U خط گردش
flowine U خط گردش
gyrations U گردش
run U گردش
progressed U گردش
progresses U گردش
turns U گردش
excursion U گردش
meanders U گردش
meandering U گردش
meandered U گردش
nutation U گردش
excursions U گردش
counterclockwise rotation U گردش به چپ
meander U گردش
maeander U گردش
paseo U گردش
on the rove U در گردش
water circulation U گردش اب
wresting U گردش
movement U گردش
turn U گردش
operation U گردش
progressing U گردش
strolls U گردش
strolled U گردش
stroll U گردش
wrested U گردش
promenade U گردش
revving U گردش
revved U گردش
revs U گردش
rev U گردش
revolutions U گردش
revolution U گردش
promenades U گردش
walking U گردش
ambulation U گردش
circumrotation U گردش
perambulation U گردش
circulation U گردش
rotation U گردش
traversing U گردش
itineration U گردش
trip U گردش
tripped U گردش
races U گردش
raced U گردش
circulations U گردش
race U گردش
traverse U گردش
traversed U گردش
traverses U گردش
left handed rotation U گردش به چپ
wrest U گردش
cycled U گردش
flows U گردش
turnover U گردش
period U گردش
itineracy U گردش
periods U گردش
cycles U گردش
cycle U گردش
flow U گردش
anticlockwise rotation U گردش به چپ
flowed U گردش
trips U گردش
circulates U گردش کردن
turnover U گردش معاملات
cycle of the room U گردش ماه
itinerancy U در بدری گردش
cycle of water U گردش اب در طبیعت
to make an excursion U به گردش رفتن
circulates U به گردش در اوردن
revolutions per minute U گردش بر دقیقه
operating capital U سرمایه در گردش
revs per minute U گردش بر دقیقه
trading capital U سرمایه در گردش
circulate U گردش کردن
clockwise rotation U گردش براست
promenader U گردش کننده
rotation in a clockwise direction U گردش به راست
roll U چرخش گردش
circulated U گردش کردن
program flow U گردش برنامه
cooling water circulation U گردش اب سرد
nyuctitropism U گردش برگ در شب
circulated U به گردش در اوردن
circulate U به گردش در اوردن
itinerate U گردش کردن
rolled U چرخش گردش
rpm U گردش بر دقیقه
rev U گردش بر دقیقه
rambling U گردش کننده
working capital U سرمایه در گردش
volume of sales U گردش معاملات
sashay U گردش سفر
turn-over U گردش معاملات
clockwise rotation U گردش به راست
sales {pl} U گردش معاملات
cycle U دوره گردش
rides U گردش سواره
round robin U با گردش نوبت
river trip U گردش رودخانه ای
passageway U غلام گردش
passageways U غلام گردش
continous running U گردش دائمی
continous cycle U گردش دائمی
cycles U دوره گردش
cycled U دوره گردش
circulative U گردش کننده
circulationg air U هوای در گردش
ride U گردش سواره
cash flows U وجوه در گردش
capital turnover U گردش سرمایه
budget cycle U گردش بودجه
turning effect U اثر گردش
turning circle U دایره گردش
turnaround time U زمان گردش
circulations U مسیر گردش
pleasure ground U گردش گاه
circulating asset U دارایی در گردش
circulating capital U سرمایه در گردش
circulation capital U سرمایه در گردش
speed of rotation U گردش بر دقیقه
operation U گردش جنبش
Recent search history Forum search
2لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
2لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
1گردش علمی
1معنی lead lag compensator
1من تعطیلات را به گردش میروم.شما چطور؟
1i was rebelling now
2Rowdy
1Intergeneration
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com